عاشورای سياسی و معرکه گيری !
بقلم بهروز دانش بقلم بهروز دانش

شاه اسماعيل صفوی ، زمامدار صفويه ، تمامی ملت ايران را برای ترک مذهب و کيش آبايی شان که روش اهل سنت و جماعت بود زير شکنجه های وحشيانه گذاشت .شکم دريدن ، چشم کشيدن ، تيل داغ کردن ، تجاوز جنسی و مثله کردن، کمترين اين شکنجه ها بود!شاهان صفوی ، يک عده افراد « آدمخوار» را نيز آموزش و ممارست داده بودند که اهالی سنی مذهب و دگرانديش را زنده زنده می بلعيدند . درتاريخ صفويه ميخوانيم :

«زمانی که صفویه ایران را اشغال کردند به جز فرقه‌های معدودی، بقیه جمعیت ایران که آن را تا چهل میلیون نوشته‌اند، اهل‌سنت بودند.

آنچه صفحات دیگر تاریخ بیانگر آن است این است که شاه اسماعیل انسانی سفاک و خون‌ریز و به شدت متعصب بوده است. او از همان ابتدا بنیاد سلطنت صفویه را بر خون ریزی بنا کرد و این خوی خون آشامی چهره کریه خود را به گونه‌های متفاوت ظاهر کرده است. گاه در پوشش دین و منتشر کردن مذهب، گاه در جامه سیاست و اداره مملکت و گاهی هم برای تفریح و خوشگذرانی .او جنایاتی مانند: سر بریدن، دست و پا قطع کردن، مثله کردن، پوست کندن، کور کردن و در آتش انداختن و انواع شکنجه‌ها را برای ارضای فطرت پست و ددمنشانه خود مرتکب می‌شد. هنگامی که به تبریز وارد شد با وجود اینکه با هیچ گونه مقاومتی مواجه نشد اما بسیاری از مردم شهر را قتل عام کرده مأمورانش زنان باردار را با جنین‌هایی که در شکم داشتند به قتل رساندند.

شاه اسماعیل بعد از اینکه تبریز را تصرف کرد، مذهب شیعه اثنی عشری (دوازده امامی) را به عنوان مذهب رسمی اعلام کرد. این اعلام هنگامی صورت گرفت که بیش از ۳/۲جمعیت تبریز، اهل‌سنت بودند. در همین دوران بود که شاه اسماعیل در خلال چند هفته، بیش از شش هزار نفر از مردم تبریز را به جرم سُنی بودن قتل عام کرد و مساجد تبریز را تبدیل به طویله نمود. در اردبیل نیز که همه مردم آن اهل‌سنت بودند، هرکس نمی‌خواست شیعه بشود، خانه‌اش را برروی زن و فرزندش به آتش می‌کشید. در مورد کشتار دسته جمعی شهر طبس توسط شاه اسماعیل چنین آمده است که سواران و نظامیان صفوی به محض ورود به شهر طبس، همه را از دم تیغ گذراندند. و بعد از آنکه هفت تا هشت هزار نفر را کشتند تا حدودی آتش حقد و کینه شاه اسماعیل فرو نشست.

شاه اسماعیل هنگام تصرف بغداد نیز دستور تخریب مقبره امام ابوحنیفه و شیخ عبدالقادر گیلانی که هر دو از بزرگان و ائمه اهل‌سنت هستند را صادر کرد. وی در کازرون و فیروزآباد نیز عده زیادی را به جرم سنی بودن قتل عام کرد.

خلاصه اینکه این پادشاه جلاد، برای ترویج مذهب تشیع و براندازی اهل‌سنت، چنان جنایاتی را مرتکب شد که در تاریخ حکومتها و مذاهب در نوع خود، بی‌نظیر است.» رسميت يافتن مذهب تشيع با اين سبعيت و درنده خويی، برای حاکمان جديد اين فرصت را داد که يک حکومت موازی با سلطه شاهان و شاهزادگان، بوسيله روحانيون سرکاری پديد آيد تا جاييکه اين قشر ممتاز و اشرافی و طفيلی ، برای خويشتن از جيب مردم و دارايی ديگران ، سهميه و ماهيانه و مواجب ، تشکيل دادند و اسم آنرا از نظر شرعی، خمس نهادند! مذهب شيعه اثنا عشری( ۱۲ امامی) که آخوند ها در آن نماينده و نايب امام دوازهم هستند( امام ۱۲ غايب است و روزی دوباره به زمين باز ميگردد!) برای روحانيون موقعيتی طلايی و کسب وکاری پر رونق داد ! روحانيون، ميان خلق و خدا ، « واسطه » قرار گرفتند ، خداوند از دسترس عوام الناس بيرون رفت و برای توصل و تقرب به خدا ، می بايست ، بروت « آقايان روحانی » را چرب کرد ! روحانيون برای چاپيدن عوام الناس، هزاران گنبد و مقبره جعلی ساختند و اين مراقد بی هويت را ، اولاده رسول و امامزاده ناميدند ، توسل به مقابر امامان ، به مرور زمان ، عالمگيرشد ، تا آنجا که وقتی يک ايرانی به فرنگ می آيد، از همشهريان ديگر ميپرسد« آقا ، شهر شما امامزاده هم دارد؟!»آخوند های ايرانی پس از استيلای صفوی، نه تنها حاکم جان و مال و ناموس مردم شدند، بلکه « بهشت خدا» را نيز در همين دنيا ، بين ، پيروان شان ، البته مشروط بر داشتن ويژگيهای دلخواه آخوند ها و گرفتن « توصيه نامه» و « گريستن بر« مظلوميت حسين » ومماثل آن منقسم ساختند ! آخوند ها در هزاران « حسينيه» ای که در ايران ساخته شده است، منبر ميروند، پولی در قات دستمالی و گاه جواهراتی ، دريافت ميکنند و فی المجلس برای حاجتمندان و ملتمسان ، موعظت خاص و دعای به اصطلاح « توسل » ! ميخوانند ! قرائت عربی با لهجه فارسی، زبانی است که نه عرب ها ميفهمند ؛ نه خدا و نه خلق خدا! آخوند های ايرانی با اين زبان ياجوج و ماجوج ، چندان بادی از تکبر و تفرعن در کله دارند که گويا « آقايان» ، زبان خارجی « !» بلد ند ! از آنجا که بر استناد به روايات مجعول و مصنوع دوران صفوی، هر بار به عوام الناس ميگويند، در آخرت زبان « اهل جنت» عربی ميباشد؛ اين خود فريبان گمان ميبرند که اسباب تفريح و تفرج و توشه آخرت را نيز مهيا داشته اند ! عاشورای حسينی و عزاداری دوماهه گويا اين بدعت بزرگ نيز از ساخته های روزگاران صفويه است ، روزگاری که چرخ تاريخ در ايران متوقف شد ، زمان، زمان بيعاری و بيکاری بود و فرصتی کم نظير برای شيادان و معرکه گيران دربار صفوی! روضه خوانی و موعظت دو ماهه در منابر و حسينيه ها، هر صبح و شام، هزاران خرافه و جعل و تزوير را در فضای کشور پراکنده ميکرد ، اين خرافه ها ، در دروس دبستان و دبيرستان شامل می شد و نقالان و شاعران درباری را با کوهی از روايات جعلی و مضحک مواجه ميکرد ؛ اين دروغها که از دربار شاهان ريشه ميگرفت دوباره با حاشيه و غاشيه و پرداز های نو، توسط ناظمان و متملقان کشور ، به حاکمان قزلباش ، عرضه می شد والبته صله و پاداش می يافت! همه سو روايت های دور از عقل و فطرت بشری از آدرس دوازده امام و پيامبر اسلام به عوام الناس پيشکش ميشد و به اين نحو با تعطيل خرد و شعور مردم، با خيال راحت زمامداران صفوی در شبستان ها ، به زنباره گی و ترياک کشی روز ميگزراندند و خدا را شکر ميکردند! همين اکنون در مرز و بوم ايران، همان آش است و همان کاسه! وقتی محرم می رسد گويا شب زفاف آخوند هاست. صدها متر پارچه سياه و سبز بر سر در دکان ها و خيابان ها نصب ميشود ؛ در حسينيه ها به بهانه عزاداری به حضرت حسين رضی الله عنه ، هزاران بار مکرر اندر مکرر ،به همسر پيامبر اسلام ام المومنين عايشه صديقه ، فحش و دشنام داده ميشود و بر سه خليفه راشده ( ابوبکر ،عمر وعثمان رضی الله عنهم) توهين و تحقير و تلبيس ، صورت می پزيرد!
عاشورا و محرم در افغانستان :
شيعيان افغانستان به عنوان يک اقليت بومی و قانونی ، همواره ازين حق برخوردار بوده اند که برای امام حسين، سوگواری کنند، اما اين کار، در چارچوبی معين و محدود ، انجام می شده است؛نصب بلند گو های غول پيکر ، انسداد راه ها و جاده ها ، توهين به مقدسات اهل سنت و تبادل دسته ها و هيات ها ازين حسينيه به آن حسينيه ، کمتر برنامه ريزی می شده است! درين سال های سياه و سترون که کشور در اشغال بيگانه است و جاسوسان و گماشته گان دول دور و نزديک در سراسر شهرها و باديه ها ، جولان ميکنند ، سفارت جمهوری اسلامی ايران ، نيز اين اقتدار و لگام گسيختگی را پيدا کرده است که منويات رژيم ايران را در افغانستان پياده کند! عاشورای سال پار و امسال به سبک و سياقی که برگذار شده است، يک پديده بومی نيست ، يک وارده ی خارجی است ! نمايشات خيابانی، سياه پوشاندن اماکن، سير و سياحت دسته های عزادار و هيات های تعزيه ، با بوق و کرنا ، گويا از کشور همسايه کاپی برداری و شرف صدور يافته است ! آيا ايرانيان قصد امحای مذهب ابو حنيفه را درافغانستان دارند ؟ آشکار نيست، اما واضح است که اقليت شيعه افغانستان را به بازی گرفته اند و اين فرجامی ناميمون دارد! مراجع و منابع شيعه که اغلب از دوره صفويه بازمانده است ؛ گويا چندان به خاتم الانبيا بودن رسول مکرم اسلام، اعتقاد ندارند ؛ بدعت « امامت» و « ولايت» که بوسيله صوفيه و دراويش نيز دامن زده شده است ، درواقع به زعم آنان ، تکمله ايست برای تحقق کامل نبوت محمدی! اين مقوله که امام علی، وصی رسول است يا نهضت حسينی ، دين اسلام را ، محفوظ داشته است، با زبان غير شفاف ميگويد ، آيين محمدی يک کيش خانوادگی است ! يک جنايتکار جنگی به اسم شيخ آصف محسنی در خطابه ای ميگويد :« شيعه يان برای حسين عزاداری نمی کنند ؛ برای خط حسينی (!) عزاداری ميکنند!» اگر معنی سخن شيخ آصف اين است که اهل تشيع، ظلم را برنمی تابند و بر استبداد حکومتی می شورند، اين مقوله ايست شنيدنی و دلپذير. و اما اگر چنين است، اکنون که يزيد بن معاويه زنده نيست و جای ويرا، حامد کرزی ها، کريم خليلی ها ، قسيم فهيم ها ، خامنه ای ها و بشار اسد ها گرفته اند ؛ به کدام دليل ، ساکت و تماشاگر بيداد اشغالگران در ميهن آبايی خويش نشسته اند و کرزی دست نشانده فرنگ را پذيرفته اند؟! برای اين عزاداران شيعه عرض ميکنم؛ جان کاکا ! نسل امروز، نسلی که اشغال کريملين را ديده، نسلی که تهاجم بوش پسر را دريافته ، نسلی که انترنت را تجربه ميکند، نسلی که چون پولاد آب ديده شده ، گمان نبرم الگوی مبارزاتی حضرت حسين را در جهان امروز قبول کند ؛ در همانحال که شوريدن نواده رسول عليه خودکامه گی در هزار سال پيش، در برهوت کربلا، ستايش انگيز و اعجاب آور است! آيا قهرمانان نسل امروز نميتواند از ميان آنهمه آزاده گان و انديشه سازان که در زندان حفيظ الله امين تباه شد يا دراسارتگاه اوين در دست دژخيمان خمينی وخامنه ای ، تيرباران شد ، بر گزيده شود؟! سکوت عبدالرب سياف و روحانيون سرکاری: در همان حال که تکريم و تعظيم اهل بيت رسول الله (ص) و احترام حضرت حسين رض از مختصات اعتقادی اهل سنت و جماعت است؛ اهل تحقيق ميدانند که تظاهر به عزاداری برای امام حسين ، بر سر وسينه کوبيدن و خنجر و قمه بر بدن زدن ، خلاف ديدگاه ابوحنيفه است . در مذهب حنفيان حتا دشنام و لعنت بر يزيد بن معاويه جواز شرعی ندارد، چرا که از ديدگاه حنفيان ، يزيد يک مسلمان گنهکار است نه يک مرتد از خدا بيزار! اينکه شيخ آصف از پيروان ابوحنيفه ميخواهد ، باور های خود را به طاق بالا بگذارند و مانند شيعيان ، برای امام حسين ، تظاهرات و کارنيوال و تياتر ، برپاکنند؛ جسارتی است که يک جنايتکار جنگی در يک دولت دست نشانده و کشوری اشغالی ميتواند متبارزسازد وبس! تهاجم خونبار بر شيعيان در روز عاشورا ! حدس من اين است که اين عمل زشت از برون مرزها سامان داده شده است !بهر حال پرسش اين است که حمله کننده ازين کشتار جمعی چه منظوری داشته است . درين حادثه نه يک نيروی اشغالگر هلاک شده، نه بر ارکان دولت دست نشانده، خللی وارد گشته و نه از تجاوزی، جلوگيری شده ! کشتار کور ، کار تبه کاران حرفه ای است نه کردار رزمندگان آزاديخواه ؛زنان و کودکان و عزاداران حسين را کشتن ، سزاوار نفرين و نفرت است و دگر هيچ ...

 


December 14th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي